شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
من کوهکن اکنون و تو شیرین زمانی
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( غزلیات )
41

من کوهکن اکنون و تو شیرین زمانی

الحق که تو زیبائی و هم فخر زمانی
از روی تو دارند عجب خلق جهانی
گر شمس و قمر طلعت زیبای تو بینند
در خانۀ عشق تو بگیرند مکانی
آن بلبلم ای گل که ز عشق تو روانم
در گلشن حسنت کند از غم طیرانی
در آتش عشق تو چو پروانۀ بی دل
پرواز کنم تا که به تن هست روانی
تیر مژه ات تا به دلم کرد اصابت
از پشت برون رفت عجب سخت کمانی
ای دوست اجازت بده از روی ترحّم
تا از لب لعلت کشم آب حیوانی
بنگر به من خسته که از روی حقیقت
من کوه کن اکنون و تو شیرین زمانی
اندر ره عشق تو « کمال » و دل و دینم
گر رفت چه غم زآن که تو اندر خور آنی