شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بجام عارض ساقی شراب ناب چکیده
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( غزلیات )
46

بجام عارض ساقی شراب ناب چکیده

می مغانه عشقت هر آن دلی که چشیده
ز شوق شرب شرابت چه پرده ها که دریده
هر آن که از دل خونین بدیده نور جمالت
به چشم جادوی مستت که دیده دیدۀ دیده
کسی که جام شرابت کشیده و شده مدهوش
ز کار و بار دو عالم همیشه دست کشیده
به ساقیان سمن بوی خوش خرام بگوئید
دهند باده که یارم به حدّ حسن رسیده
اگر به جام جمالت شراب سرخ بریزی
به وجد و رقص درآیند پیرهای خمیده
به جان دوست که عاشق به کوی باده فروشان
به قیمت دل و جان دل کباب باده خریده
هر آن که لعل لبت دید ، گفت با دل خونین
خوش آن دلی که ز لعل لبش شراب مکیده
دهید مژده که امروز ساقی رندان
به کنج میکدۀ عشق اعتکاف گزیده
نگه کنید که از خون دیدۀ عشاق
به جام عارض ساقی شراب ناب چکیده
« کمال » از کرم و جود ساقی کوثر
درون میکدۀ عشق پا برهنه دویده