شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
از غیر او بیگانه شو بیگانه شو بیگانه شو
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( غزلیات )
53

از غیر او بیگانه شو بیگانه شو بیگانه شو

ای دل بیا دیوانه شو دیوانه شو دیوانه شو
بگذر ز جان جانانه شو جانانه شو جانانه شو
صد را ز یک تکرار بین گل را ز روی خار بین
از غیر او بیگانه شو بیگانه شو بیگانه شو
باده بنوش از دست او می باش دائم مست او
در قلب خود میخانه شو میخانه شو میخانه شو
در عارض گلزار او در آتشرخسار او
جانباز چون پروانه شو پروانه شو پروانه شو
مجنون صفت لیلی گزین فرهادوش شیرین به بین
در عشق او افسانه شو افسانه شو افسانه شو
در نیستی هستی نگر در بیهشی مستی نگر
زین بیخودی مستانه شو مستانه شو مستانه شو
چون پیر عشق پاکدل بربایدت از آب و گل
در عشق او مردانه شو مردانه شو مردانه شو
گر تو شوی در او فنا یابی ز جود او بقا
آن باده را پیمانه شو پیمانه شو پیمانه شو
چون بحر را آری به کف میرو درون آن صدف
در آن صدف دُردانه شو دُردانه شو دُردانه شو
بشنو کلام انبیا بنگر رموز اولیا
آن قفل را دندانه شو دندانه شو دندانه شو
عزلت گزین از آب و گل از خود طلب کن گنج دل
آن گنج را ویرانه شو ویرانه شو ویرانه شو
همچون ( کمال ) در بدر از عقل خود می کن گذر
در عشق او شاهانه شو شاهانه شو شاهانه شو