شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
مست عشق مستهای حضرتم
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( غزلیات )
44

مست عشق مستهای حضرتم

دوش ساقی داد جام وحدتم
لحظه ای آسوده کرد از کثرتم
گر چه بودم خسته از بار گناه
دیدم آنجا غرق بحر رحمتم
بود آنجا همقدر مستور و مست
زین تماشا گشت افزون حیرتم
گفت با من آن رقیب سنگدل
مست عشق مست های حضرتم
دولت عشقش چو بودی رایگان
دیدم آنجا من هم اهل دولتم
نعمت عامش چو دیدم ، گفتمی
نی من تنها غریق نعمتم
تا گرفتم بادۀ عشق از کفش
چون کمال از بیخودی در راحتم
یافتم با نور جان جان خویش
هستی من بوده تنها آفتم