شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
از خم عشق خدا باده وحدت نوشم
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( غزلیات )
46

از خم عشق خدا باده وحدت نوشم

ای خوش آن لحظه که از باده کنی مدهوش
حلقۀ بندگی خویش کشی در گوشم
ای خوش آن لحظه که از بی خودی و مدهوشی
به فدای تو شود عقل و روان و هوش
ای خوش آن لحظه که از لطف بگیری دستم
تا من از شوق به تن خلعت جانان پوشم
ای خوش آن لحظه که از نور تو سوزد بالم
تا چو پروانه به پروانۀ وصلت کوشم
ای خوش آن لحظه که از لذت و شیرینی عشق
یک شود سال و مه و هفته و روز و دوشم
ای خوش آن لحظه که در گوش دل و جان « کمال »
مژده وصل بگوئی بنشانی جوشم