شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
دل غمدیدهٔ ما آینه روی تو شد
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( غزلیات )
44

دل غمدیدهٔ ما آینه روی تو شد

تا دلم روزازل شیفتۀ موی تو شد
تا ابد ساکن خونین جگر کوی تو شد
قامت سرو تو را چون که خرامان دیدم
قامتم همچو کمان چون خم ابروی تو شد
هر که از روز ازل عشق و مشامی دارد
مست از رایحۀ زلف سمن بوی تو شد
خود تو دانی که پریشانی من درره عشق
سببش سر پریشانی گیسوی تو شد
من که از روز ازل عاشق و مسحور شدم
به یقین علت آن دیده جادوی تو شد
شمس روی تو چو در دو جهان عکس انداخت
دل غمدیدۀ ما آینۀ روی تو شد
تا ( کمال ) از قدح روی تو نوشید شراب
مست و مدهوش از آن باده دلجوی تو شد