شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
ارتباط با رئیس دانشگاه زندگی
ابوالفضل حقیقت
ابوالفضل حقیقت( شعر شادی (12 سخنرانی استاد بهادری نژاد) )
352

ارتباط با رئیس دانشگاه زندگی

بر رئیس کلّ دانشگاه کی افتم به شک
او بوَد در مشکلات زندگی تنها کمک
درب این خانه همیشه باز بر روی شما
بسپر اندر خاطرت این را که اللهُ مَعَک
دائم او آماده یاری و حرف و مشورت
گر تو باشی حاضر و تسلیم و پاک و بی کلک
تو فروتن شو تواضع پیشه کن در گفتگو
هر که در فخر و غرور و خودپسندی قد هَلَک
«با توکّل بر خدا زانوی اُشتر را ببند»
هیچ بشمر خویش را تا بگذری از این اَلک
گر شدی غرّه ز کار حق شکایت می کنی
مرغ پخته اندرون سفره بر کارت ضَحَک
ذهنیت های جدایی افکن و کثرت نما
می کند ساقط تو را در درّه جهل و درَک
چون نیازی نیست ما را برتر از دیدار او
بگذر از جاه و مقام و ثروت و هر ماتَرَک
آرزوها، شهرت و قدرت بوَد وابستگی
خود بیفکن تا کنی پرواز چون شاهین تک
هر یک از ما یک تجلّی از خدای واحدیم
از درخت جنگل و حیوان و انسان تا مَلَک
از رگ گردن به من نزدیک تر باشد خدا
کی خدا در آسمان بودست و در اوج فلک
چشم چپ ما را دچار چند بینی می کند
هر کسی عکس رخ زیباست حتّی بی بَزَک
حسّ او در خویشتن باشد نشان ارتباط
ور نه چندین سدّ و دیوار است بین ما نه یَک
هر عبادت هر چه خدمت کرده ای گر غرّه ای
ذرّه ای بر تو ندارد فایده قدّ پَرَک
لا مؤَثِّر فی الوجود الّا خدای مهربان
تو فقط یک واسطه بودی بدان قدر نمک
او بود آگاه از هر اتّفاقی در جهان
تو نمی خواهد به زحمت واکنی دندان و فک
غرق وحدت ما چه می خواهیم از او الّا خودش
لا اله غیر او بر سینه ما گشته حک
یک حقیقت هست تنها روی زیبای خدا
دیدم این تصویر را در خاطر باغ فَدَک