شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شهود مهربابا
ابوالفضل حقیقت
ابوالفضل حقیقت( غزلیات تازه )
116

شهود مهربابا

هر آن چیزی که در دنیای کثرت بی خبر دیدم
فراوان بود و گوناگون چو با چشمان سر دیدم
پر از پیچیدگی بود و پر از افکار آشفته
پر از ظلم و فساد و کین پر از خشم و شرر دیدم
من عمری خواب می‌دیدم شبی اندر حضور تو
شدم بیدار و یکدم صحنه را زیر و زبر دیدم
تماشا و شهود و شاهد و شادی و شیرینی
درون کوه و جنگل رود پاکی در گذر دیدم
تو را دیدم به روی تخته سنگی غرق آرامش
جهان را در حضور تو پر از درّ و گهر دیدم
گذشتم من ز رود و آمدم تا عمق لبخندت
گرفتی هر دو دستم را و من چیزی دگر دیدم
درخت و سنگ و کوه و آب یک یک گشت ناپیدا
جهان گرد خود از هر چه اشیا بی اثر دیدم
فضا خالی شد و من بودم و تو دست در دستت
تو را در مرکز این دور گردون مستقر دیدم
کمی بگذشت و دیدم هیچ اثر از من نبود آنجا
فضا خالی ز هر چیزی به جز مهر پدر دیدم
تو تنها بودی و بی حد و مرز و جاودان یکتا
خودم را مردم چشمان در حال نظر دیدم
تو خود بینی ز پشت مردمان چشم این مردم
تو را من از نگاه مردم اهل هنر دیدم
تویی اصل وجود و آیه‌هایت قابل دیدن
تجلی تو در سنگ و درخت و جانور دیدم
حقیقت را به جز الهام یا مهدی نمی‌بینم
من اینجا اسم اعظم را در ابنای بشر دیدم