115
به نام تو
من نمیدانم که عکس کیست روی جام تو
بسمه یعنی کنم آغاز من با نام تو
پیش پای آفرینش قبل تاریخ ازل
پرده تا افتاد من افتادم اندر دام تو
دیدهام صدها ملک با صوت و آواز حزین
ربّنا خوانند پیش از هر اذان بر بام تو
در کلاس عشق تو اوتاد حاضر میشوند
پختگان راه عرفان پیروان خام تو
مثنوی دیوان حافظ شاهنامه بوستان
هر کدامش صفحهای از مصحفات تام تو
من در این تاریکی و ظلمت نمیترسم ز چاه
میگذارم پای خود بر نقشهای گام تو
نه سری مانده نه پایی بهر تدبیر و عمل
من تماشا میکنم برنامه و انجام تو
در دل امواج طوفانی گرفتی دست من
تا نهم پا این زمان در ساحل آرام تو
فارغ از تحصیل هر استاد دانشگاه عشق
بهر خدمت پر نماید فرم استخدام تو
ای غزال تیزپا برگو چه کردی کین چنین
شیرهای بیشه عشقاند اینجا رام تو
فخر دیوان حقیقت بر دو عالم این غزل
کی نشسته بر دلم؟ امروز با الهام تو

