شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
در طبیبان نادان گوید
سنایی
سنایی( الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء المدّعین ومذّمة الاطباء والمنجّمین )
94

در طبیبان نادان گوید

این نمودیم حدّ این پنجاه
کرد باید کنون سخن کوتاه
حکما جمله حدّ این امراض
این نهادند بر سواد و بیاض
از اطباء عام این ایّام
گر بپرسی از این همه یک نام
به خدا ار شناسد و داند
ور هزارن کتاب برخواند
همه از جهل پر شر و شورند
همه کناس و اکمه و کورند
صدهزاران مریض را هر سال
بکشند از تباهی افعال
همه هستند یار عزرائیل
قاتل ایشان و خلق جمله قتیل
وای آنکس که هست حاجتمند
به چنین قوم کور بی در و بند
ای خداوند از این چنین حکما
خلق را کن به فضل خویش رها
که جهان شد ز فعلشان ویران
خلق را زین بدان به جان برهان