شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۶۸۹۲
صائب تبریزی
صائب تبریزی( غزلیات )
35

غزل شمارهٔ ۶۸۹۲

طومار عمر طی شد و غافل نشسته ای
برخاست شور حشر و تو کاهل نشسته ای
در وادیی که برق خورد نیش کاهلی
از غفلت آرمیده چو منزل نشسته ای
نیلوفر سپهر به خون تو تشنه است
ای لاله شکفته چه غافل نشسته ای
خضر رهی و پشت به دیوار داده ای
آیینه ای، چه سود که در گل نشسته ای
بر چهره ات چگونه در فیض وا شود؟
آخر کدام شب به در دل نشسته ای؟
در کعبه ای و پشت به محراب کرده ای
هم محملی به لیلی و غافل نشسته ای
چندین هزار مرحله می بایدت برید
تا روشنت شود که به منزل نشسته ای
این آن غزل که فیضی شیرین کلام گفت
در دیده ام خلیده و در دل نشسته ای