شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
حکایت شمارهٔ ۱۵
سعدی
سعدی( باب سوم در فضیلت قناعت )
137

حکایت شمارهٔ ۱۵

اعرابیی را دیدم در حلقهٔ جوهریان بصره که حکایت همی کرد که: وقتی در بیابانی راه گم کرده بودم و از زاد معنی چیزی با من نمانده بود و دل بر هلاک نهاده، که همی ناگاه کیسه ای یافتم پر مروارید. هرگز آن ذوق و شادی فراموش نکنم که پنداشتم گندم بریان است، باز آن تلخی و نومیدی که معلوم کردم که مروارید است!
در بیابان خشک و ریگ روان
تشنه را در دهان چه در چه صدف
مرد بی توشه کاوفتاد از پای
بر کمربند او چه زر چه خزف