شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
حکایت شمارهٔ ۳۰
سعدی
سعدی( باب دوم در اخلاق درویشان )
120

حکایت شمارهٔ ۳۰

یکی را از بزرگان بادی مخالف در شکم پیچیدن گرفت و طاقت ضبط آن نداشت و بی اختیار از او صادر شد. گفت ای دوستان مرا در آنچه کردم اختیاری نبود و بزهی بر من ننوشتند و راحتی به وجود من رسید. شما هم به کرم معذور دارید.
شکم زندان باد است ای خردمند
ندارد هیچ عاقل باد در بند
چو باد اندر شکم پیچد فرو هل
که باد اندر شکم بار است بر دل
حریف ترشروی ناسازگار
چو خواهد شدن دست پیشش مدار