شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۴۹
رضی الدین آرتیمانی
رضی الدین آرتیمانی( غزلیات )
104

غزل شمارهٔ ۴۹

همه دردم همه داغم همه عشقم همه سوزم
همه در هم گذرد هر مه و سال و شب و روزم
وصل و هجرم شده یکسان همه از دولت عشقت
چه بخندم چه بگریم چه بسازم چه بسوزم
گفتنی نیست که گویم ز فراقت به چه حالم
حیف و صد حیف که دور از تو ندانی به چه روزم
دست و پایم طپش دل همه از کار فکنده
چشم بر جلوهٔ دیدار نیفتاده هنوزم
غصهٔ بی غمیم داغ کند ور نه بگویم
داغ بی دردیم از پا فکند ور نه بسوزم
رضیم، جملهٔ آفاق فروزان ز چراغم
همچو مه، چشم بدریوزهٔ خورشید ندوزم