شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۲۵ - النوبة الثالثة
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۲- سورة البقره‏ )
63

۲۵ - النوبة الثالثة

قوله تعالى: لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها...
الآیة... قبله‏هاى خلق پنج است: یکى عرش، دوم کرسى، سوم بیت المعمور، چهارم بیت المقدس پنجم کعبه، عرش قبله حاملان است، کرسى قبله کروبیان است، بیت المعمور قبله روحانیانست، بیت المقدس قبله پیغامبران است، کعبه قبله مؤمنانست. عرش از نور است، کرسى از زراست، بیت المعمور از یاقوت، بیت المقدس از مرمر، کعبه از سنگ.
اشارتست به بنده مؤمن که اگر نتوانى که بعرش آیى و طواف کنى، یا بکرسى شوى و زیارت کنى، یا بیت المعمور شوى و عبادت کنى، یا بیت المقدس رسى و خدمت کنى، بارى بتوانى که اندر شبانروزى پنج بار روى بدین سنگ آرى که قبله مؤمنان است تا ثواب آن همه بیابى.
لِکُلٍّ وِجْهَةٌ...
قال بعضهم الاشارة فیه انّ کلّ قوم اشتغلوا عنّا بشی‏ء حال بینهم و بیننا، فکونوا انتم ایّها المؤمنون لنا و بنا از روى اشارت میگوید هر قومى از ما روى بر تافتند و بدون ما با غیرى الف گرفتند، و فرود از ما خود را دلارامى ساختند، و بدوستى پسندیدند. شما که جوانمردان طریقت‏اید، و دعوى دوستى ما کرده‏اید، دیده خود فرو گیرید از هر چه دون ماست، ور همه فردوس برین باشد تا در متابعت سنت و سیرت مصطفى راست باشید، و حق اقتدا بآن مهتر عالم بتمامى بگذارید، که سیرت وى مهتر انبیا آن بود که چشم عزیز خود از همه کائنات فرو گرفت، و جز کنف احدیت خود را پناهى ندید و تکیه گاهى نپسندید.
مردى که بر راه عشق جان فرساید
آن به که بدون یار خود نگراید
عاشق بره عشق چنان مى‏باید
کز دوزخ و از بهشت یادش ناید
هر که درین متابعت درست آید شمع دوستى حق در راه وى بر افروزند، تا هرگز از جاده دوستى نیفتد، و الیه الاشارة بقوله فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ و هر روشى که بر جاده دوستى مستقیم گشت از آن سویها که قبله مترسّمان است ایمن شد، یکى شوریده از سر حال خویش گوید:
گر نباشد قبله عالم مرا
قبله من کوى معشوق است و بس
این جهان با آن جهان و هر چه هست
‏ عاشقان را روى معشوق است و بس‏
حسین منصور قدس اللَّه روحه اشارتى کرد بآن قبله‏هاى مترسمان، و گفت سلّم المریدون الى کلّ ما یریدونه مریدان را بمرادهاى ایشان در رسانیدند، و هر کس را با معشوق خود بنشاندند. و حقیقت این کار آنست که همه خلایق دعوى دوستى حق کردند و هیچ کس نبود که نخواست که بدرگاه او کسى باشد.
هر که او نام کسى یافت از این درگه یافت
اى برادر کس او باش و میندیش از کس‏
پس چون همه دعوى دوستى حق کردند ایشان را بر محک ابتلا زد تا ایشان را با ایشان نماید، بدون خود، چیزى دریشان انداخت و آن را قبله ایشان کرد تا روى بآن آوردند، در یکى مالى، در یکى جاهى، در یکى جفتى، در یکى شاهدى، در یکى تفاخرى، در یکى علمى، در یکى زهدى، در یکى عبادتى، در یکى پندارى. این همه در ایشان انداخت تا خلق بآن مشغول شدند، و هنوز کس حدیث او نکرد و راه طلب او از خلق خالى بماند.
ازینجا گفت سلطان طریقت بو یزید بسطامى قدس اللَّه روحه مررت الى بابه فلم ار ثمّ زحاما، لان اهل الدنیا حجبوا بالدنیا، و اهل الآخرة حجبوا بالآخرة، و المدعین من الصّوفیة حجبوا بالاکل و الشرب و الکدیة، و من فوقهم منهم حجبوا بالسماع و الشواهد. و ائمة الصّوفیة لا یحجبهم شى‏ء من هذه الاشیاء، فرأیت هؤلاء حیارى سکارى» بر ذوق این کلمات پیر طریقت گفت: مشرب مى‏شناسم اما فاخوردن نمى‏یارم، دل تشنه و در آرزوى قطره مى‏زارم، سقایه مرا سیرى نکند که من در طلب دریابم، بهزار چشمه و جوى گذر کردم تا بو که دریا دریابم، در آتش غریقى دیدى من چنانم، در دریا تشنه دیدى من همانم، راست ماننده متحیرى در بیابانم، همى گویم فریاد رس که از دست بیدلى بفغانم!