شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بخش ۳۲ - کشتن وزیر خویشتن را در خلوت
مولوی
مولوی( دفتر اول )
114

بخش ۳۲ - کشتن وزیر خویشتن را در خلوت

بعد از آن چل روز دیگر در ببست
خویش کشت و از وجود خود برست
چونک خلق از مرگ او آگاه شد
بر سر گورش قیامتگاه شد
خلق چندان جمع شد بر گور او
مو کنان جامه دران در شور او
کان عدد را هم خدا داند شمرد
از عرب وز ترک و از رومی و کرد
خاک او کردند بر سرهای خویش
درد او دیدند درمان جای خویش
آن خلایق بر سر گورش مهی
کرده خون را از دو چشم خود رهی