شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
تضمین با غزل حافظ رحمة الله علیه
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( تضمین ها )
105

تضمین با غزل حافظ رحمة الله علیه

به بزم دل همه آهنگ عشق ساز کنید
نظر به ساقی باقی جان گداز کنید
به حق نظر به حقیقت نه از مجاز کنید
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید
به جام باده حریفان مست چون شمع اند
که گاه سوز گرفتار ریزش دمع اند
به سمع گفته ساقی به جان و دل سمع اند
حضور مجلس انس است و دوستان جمع اند
و اِنْ یَکاد بخوانید و در فراز کنید
شراب سرخ ز رخ رنگ زرد می شوید
ز باغ عشق گل وصل یار می روید
خمار عشق ز دل جام باده می جوید
رباب و چنگ به بانگ بلند می گوید
که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
ز جهل خویش ندانی که چیست زنده به عشق
ز عقل خویش ندانی که کیست زنده به عشق
ز عشق دانی بس آدمیست زنده به عشق
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او چو مرده به فتوای من نماز کنید
اگر چه منظر دل جلوه گاه دادار است
اگر چه قبلۀ جان طاق ابروی یار است
اگر چه عاشق دلداده عین دلدار است
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
مرا که عشق شهان از اَلَسْت آئین است
مرا که بادۀ وحدت به قلب خونین است
همیشه ورد زبان این بیان شیرین است
نخست موعظۀ پیر می فروش این است
که از معاشر ناجنس احتراز کنید
غبار غم ز دلت جز می مغان نبرد
بجز شکسته دلی را خدا ز کس نخرد
بدون اذن خدا مرغ جان ز تن نپرد
به جان دوست که غم پردۀ شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
شده است از دل و جان بنده خدا حافظ
که تا بجوید رهی ز دلربا حافظ
« کمال » را بدهد از درون ندا حافظ
و گر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید