شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
تضمین با غزل حافظ علیه الرحمه
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( تضمین ها )
40

تضمین با غزل حافظ علیه الرحمه

در بند خود مباش و به بند الٰه باش
اندر حریم عشق سراسر نگاه باش
دائم اسیر در خم زلفِ سیاه باش
ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش
پیوسته در حمایت لطف اله باش
آنان که کشته از دم شمشیر دلبراند
از شمس روی دوست دمادم منوّراند
از جان و دل همیشه فداکار حیدراند
از خارجی هزار به یک جو نمی خرند
گو کوه تا به کوه منافق سپاه باش
آن کس که لطف وجود خدا را دهد تمیز
کی از ره حقیقت حق می زند گریز
من غوطه ور به بحر شگرف گناه و نیز
گر احمدم شفیع بود روز رستخیز
گو این تن بلا کش من پر گناه باش
چون روز حشر ناجی ما فضل رب بود
پس امتثال بنده برای ادب بود
کی قرب کس به حق عملش را سبب بود
مرد خداشناس که تقوی طلب بود
خواهی سفید جامه و خواهی سیاه باش
هستم از ازل به فدای تو یا علی
مستیم تا ابد زِ لقای تو یا علی
دیروز مرده ام ز فنای تو یا علی
امروز زنده ام به ولای تو یا علی
فردا به روح پاک امامان گواه باش
چون شاه طوس مظهر ساقیّ کوثر است
پیدا ز شمس طلعت او روی داور است
گفتار مصطفی به خلایق مکرّر است
آن را که دوستی علی نیست کافر است
گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش
ای دل اگر کنی به در دوست التجا
شمس جمال او شودت جلوۀ خدا
آنگه به صدق از ره جام جهان نما
قبر امام هشتم سلطان دین رضا
از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
دیگر مرو به پای خود ای دل به سنگلاخ
دستت کجا رسد به سر آن رفیع کاخ
بشنو ز من و لیک نه از پرده سماخ
دستت نمی رسد که به چینی گلی ز شاخ
باری به پای گلبن ایشان گیاه باش
خون هوای نفس بگیر و به شیشه کن
قطع نهال شرک دمادم ز ریشه کن
همچون ( کمال ) مدح علی را همیشه کن
حافظ طریق بندگی شاه پیشه کن
وانگاه در طریق چو مردان راه باش