شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
تضمین با غزل حافظ علیهالرحمه
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( تضمین ها )
23

تضمین با غزل حافظ علیهالرحمه

آن که از ساقی جان جان دمادم با اوست
آن که در عالم دل لوح مکرّم با اوست
آن پریچهره که وَجْهُ اللهِ اَعْظَم بااوست
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرّم با اوست
دلبران مهر جهانتاب جهانند ولی
مهوشان ماه دل افروز روانند ولی
شاهدان نور دل و مونس جانند ولی
گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی
آن سلیمان زمانست که خاتم با اوست
هر که از عشق رخ لیلی ما مجنون است
گر چه اینجاست ولی از دو جهان بیرونست
سخنانش همه این سرِّ دل پر خون است
خال مشکین که بر آن عارض گندمگون است
سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
شده از نور رخش مهر جهانتاب خجل
سرو از قامت او مانده چنین پا در گل
گشته پر نور دل از پرتو آن شمع چگل
با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل
کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست
شمس بر ذرّه نظر کرد خدا را یاران
ذرّه راهمچو قمر کرد خدا را یاران
یار من ترک حضر کرد خدا را یاران
دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
آن که از قدرت او دور زند این افلاک
آن که از غیرت او جسم و روان شد چالاک
آن که از همّت او دامن هستی شد چاک
روی خوبست و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همّت پاکان دو عالم با اوست
هر که افتاد ز زلفش گرهی در کارش
گشت نور رخ خوبش همه دم غمخوارش
چون ( کمال ) از ره دل گفت چنین با یارش
حافظ از معتقدانست گرامی دارش
زان که بخشایش بس روح مکرّم با اوست