امشب سخن از ساقی و میخانه گویم یا علی

امشب سخن از مستی جانانه گویم یا علی

دروصف تو گویا شوم ، از اشک خود دریا شوم

هم واله و شیدا شوم ، بر طارم اعلی شوم

چون بنده آیم سوی تو ، گردم مقیم کوی تو

سوگند بر گیسوی تو ، شانه زنم بر موی تو

چشم از رخت گریان کنم ، دل از غمت بریان کنم

بس بر درت افغان کنم ، تن از قدت چون جان کنم

دارم به لب گفتار تو ، دارم به سر افکار تو

دارم به کف گلزار تو، دارم به تن رفتار تو

هم ساقی کوثر توئی ، هم هادی و رهبر توئی

هم نور پیغمبر توئی ، هم عاشق داور توئی

بر این « کمال » در به در ،کز عشق افتاده به سر

از وی نمانده هیچ اثر ، شاها به لطفت کن نظر