شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
جمالش در خلایق خط و خال و رنگ و بو دارد
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( غزلیات )
41

جمالش در خلایق خط و خال و رنگ و بو دارد

نگار از لعل خاموشش دمادم گفتگو دارد
نوائی بر دل عالم ز شور تار مو دارد
اگر چه شمس رویش را نبیند ذره ناچیز
ولی با ذره رویش را دمادم روبرو دارد
که دیده بحر مواجی ز جوش بیکران عشق
تنزیل داده خود را کمتر از آب سبو دارد
ندارد خط و خال و رنگ و بو در خویشتن اما
جمالش در خلایق خط و خال و رنگ و بو دارد
دل عشاق را گر نادرید از خنجر ابرو
چرا از نوک مژگانش دل ایشان رفو دارد
نشسته در دل و از هجر خود همواره عاشق را
دوان در جستجوی خود روان از کو به کو دارد
زنار روی خندانش دمادم دیده گریانست
ز عشق لعل خاموشش جهانی های و هو دارد
« کمال » همچون دیگر یاران در این دریای بی ساحل
چه غم دارد که اندر دل همیشه عشق او دارد