شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غریو
فریدون مشیری
فریدون مشیری( ابر و کوچه )
107

غریو

سحر با من درآمیزد که برخیز
نسیمم گل به سر ریزد که برخیز
زرافشان دختر زیبای خورشید
سرودی خوش برانگیزد که برخیز
سبو چشمک زنان از گوشه ی طاق
به دامانم در آویزد که برخیز
زمان گوید که هان گر برنخیزی،
غریو مرگ برخیزد که برخیز