شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۶۲
عطار
عطار( باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع )
95

شمارهٔ ۶۲

شمع آمد و گفت: جان من پُردرد است
زین اشک که آتشم به روی آورده است
دی شهد همی خوردم و امروز آتش
تا درد همو خورد که صافی خورده است