شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۴۲
عطار
عطار( باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان )
105

شمارهٔ ۴۲

حالم ز من سوخته خرمن بمپرس
تو میدانی ز دوست و دشمن بمپرس
آن غصّه که از تو خوردم آن نتوان گفت
وان قصّه که با تودارم از من بمپرس