شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
دو چیزی که پیر ترکستان دوست میداشت
عطار
عطار( عذر آوردن مرغان )
102

دو چیزی که پیر ترکستان دوست میداشت

داد از خود پیرتر کستان خبر
گفت من دو چیزدارم دوست تر
آن یکی اسبست ابلق گام زن
وین دگر یک نیست جز فرزند من
گر خبر یابم به مرگ این پسر
اسب می بخشم به شکر این خبر
زانک می بینم که هستند این دو چیز
چون دو بت در دیدهٔ جان عزیز
تا نسوزی و نسازی همچو شمع
دم مزن از پاک بازی پیش جمع
هرک او در پاک بازی دم زند
کار خود تا بنگرد بر هم زند
پاک بازی کو به شهوت نان خورد
هم در آن ساعت قفای آن خورد