شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۵۸۹
امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی( غزلیات )
47

شمارهٔ ۵۸۹

آن را غم تو یار باشد
با خوش دلیش چکار باشد؟
صوفی چو شکست توبه، ساقی
مگذار که هوشیار باشد
مستی که سبو کشد، مپندار
کورا قدم استوار باشد
می حاجت نیست مستیم را
در چشم تو تا خمار باشد
جان دادم و داغ عشق بردم
کانجا ز تو یادگار باشد
معذور بود ز ناله بلبل
جایی که گل و بهار باشد
شک نیست که نشتری چشیده ست
جنگی که فغانش زار باشد
مرهم چو نمی پذیرد این دل
بگذار که تا فگار باشد
خسرو به غلامیت عزیز است
گر خوار کنیش، خوار باشد