شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۱۴۹۷
امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی( غزلیات )
37

شمارهٔ ۱۴۹۷

دریاب که من طاقت هجر تو ندارم
بشتاب که افتاد به جان بهر تو کارم
از من تو کران کردی و خون ماند به چشمم
گوهر ز برم رفته و دریا به کنارم
هر روز دم سرد، مگر باد خزانم
هر لحظه زنم اشک، مگر ابر بهارم
هر شب ز پی طالع بد تا به سحرگاه
قطره ز مژه بارم و سیاره شمارم
آن دل که ز من بستده ای بهر خدا را
بسپار به من تا به خدایت بسپارم
گر صد ستم از بهر تو بر روی من آید
آرم همه بر خویش و به روی تو نیازم
هشدار، دل خسرو اگر زلف تو گیرد
تا ناله شبگیر به رویت نگمارم