شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۱۴۰۵
امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی( غزلیات )
39

شمارهٔ ۱۴۰۵

عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم
طاقت رسید و با تو رسیدن نیافتم
گفتم «رخت ببینم و میرم به پیش تو»
هم در هوس بمردم و دیدن نیافتم
گفتی به خون من سخنی، هم خوشم، ولیک
چه سود کز لب تو شنیدن یافتم
دی با درخت گل به چمن همنشین شدم
خود باغبان در آمد و چیدن نیافتم
بر دوست خواستم که نویسم حکایتی
از آب دیده دست کشیدن نیافتم
مرغم کز آشیان سلامت جدا شدم
ماندم ز آشیان و پریدن نیافتم
شد جان خسرو آب که از ساغر امید
یک شربت مراد چشیدن نیافتم