شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۱۵
ظهیر فاریابی
ظهیر فاریابی( قطعات )
102

شمارهٔ ۱۵

خدایگانا بر بنده بندگیت چنانک
نماز و روزه بود بر جهانیان فرض است
و لیک عرض کنم حال خود که نزد صدور
گشایش غم ارباب حاجت از عرض است
معلّق است دلم در کشاکش غم وام
چنانک گویی بین السماء والارض است
به حالتی برسیدم که تا به آب سبوی
هر آنچ وجه معاش من است از قرض است