حسادت

ندیدی که افتاد و از خاک برخاست؟

شد آن اشکِ غم‌دیده چون طاق، برجاست

ز حسرت بسوزاند آتش، آب‌رو را

که نتوان تحمل، بلندِ آرزو را

چو خود را ندید و نرسید و فنا شد

تهمت‌زن شد و در پی‌اش نارها شد

حسادت چو خوره‌ست، پنهان ولی زشت

به لب خنده دارد، درونش شرر کِشت

یعقوب پایمرد (زلقی)

🌿🍂 غزلِ "برگ سبز، برگ زرد" 🍂🌿

به برگ سبز تو، دل بست آن نسیمِ بهار

و برگ زرد من افتاد، بی‌صدا، بی‌قرار

تو خندیدی و شکفتی میان فصلِ امید

من اما گریه شدم، زیرِ پای ره‌گذار

دگر چه فایده دارد سرودن از غمِ خویش؟

تو رفته‌ای و دلت نیست در کنارِ مزار

نگاه سبز تو از من گذشت، بی‌دغدغه

مرا که رنگ خزان بود، دیدی از روی کار

نه منت یاری

مشکلم بزرگه، اما دلم قرص‌تره

به شما هیچ نیازی نیست، خدا سر تره

نه منت یاری، نه خواهش نگاهی

شما کوچکتر از اونین که بشین پناهی

نه از جنس غرور، از جنس یقینم

با خدای خودم، آروم و امینم

دلم کوه غمه، ولی نمی‌لرزه

چون خدایی که دارم، به همه می‌ارزه

شاعری بختیاری زاده ام

شاعری بختیاری‌زاده‌ام

ز کوه و تبر، ز خشمِ رعد، آفریده‌ام

به وقت نبرد، چون صخره‌ام

چه با تفنگ، چه با قلم، آماده‌ام!

دلیرِ تبارم، غرورم بلند

کلامم کمند است، غیرت، کمند

قلم نیزه‌ام، واژه‌هام آذرخش

زبانم بر آتش، دلم در عرش

زندان

زندانیم دیوار عذاب من است

دربندم آزادی رویایی شیرین هرخواب من است

ای مرگ بیا که زندگی مارا کشت زمزمه طلوع هر صبح من است

در وارسی رهایی توکلت علی الله پاسخ هرسوال جواب من است

اخرین شعر

شاید این اخرین شعرمه از تو برای تو بخونم

این اخرین اقرارمه از دلدادگی در گوشت بگویم

من کجا قافیه،وزن مصرع وبیت،واژه های نابجا، تخلص، عروض کجا

ازغم تو راه کجا برم از دردتو چگونه گویم بغض شده تو گلویم

به یاد اون نگاه زیبا عذاب در غرور بیجا، چه بی رحمانه میسوزم

دلم تنگه به خوبی تو کس نمیفهمه،بدونه تو، چی شدم چگونه بودم

yaghoobpaymard

شعرها (6)

محتواها (0)