شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۳۸۵
وحشی
وحشی( غزلیات )
68

غزل ۳۸۵

چه دیدی ای که هرگز بد نبینی
که سوی مبتلای خود نبینی
عفا ک اله مرا کشتی و رفتی
نکو رفتی الاهی بد نبینی
مجو پایان دریای محبت
که گردی غرق و آنرا حد نبینی
ز مقصودم بر آوردی رقیبا
الاهی ره سوی مقصد نبینی
چه طور بد ز من دیدی که سویم
به آن طوری که می باید نبینی
منم وحشی همین مردود بزمش
به پیشش دیگران را بد نبینی