شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شماره 14
وحدت کرمانشاهی
وحدت کرمانشاهی( غزلیات )
89

غزل شماره 14

ز دست عقل به رنجم بیار جام شراب
بنای عقل مگر گردد از شراب خراب
برو به کوی خرابات و می پرستی کن
که این کلید نجات است و آن طریق صواب
لطیفه های نهانی رسد به گوش دلم
ز صوت بربط و آهنگ چنگ و بانگ رباب
به یک تجلی حسن ازل ز بحر وجود
شد آشکار هزاران هزار شکل حباب
جهان و هرچه در او هست پیش اهل نظر
نظیر خواب و خیال است عکس ظل تراب
عجب مدار که شب تا به صبح بیدارم
عجب بود که در آید به چشم عاشق خواب
قرار و صبر ز عاشق مجو که نتواند
به حکم عقل محال است جمع آتش و آب
بیا و این من و ما را تو از میان بردار
که غیر این من و ما نیست در میانه حجاب
نبوده بی می و معشوق سال ها وحدت
به دور لاله و گل روزگار عهد شباب