شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بخش ۱۳ - علی سبیل التمثیل
شیخ بهایی
شیخ بهایی( نان و حلوا )
101

بخش ۱۳ - علی سبیل التمثیل

بود در شهر هری، بیوه زنی
کهنه رندی، حیله سازی، پرفنی
نام او، بی بی تمیز خالدار
در نمازش، بود رغبت بیشمار
با وضوی صبح، خفتن می گزارد
نامرادان را بسی دادی مراد
کم نشد هرگز دواتش از قلم
بر مراد هرکسی، می زد رقم
در مهم سازی اوباش و رنود
دائما، طاحونه اش در چرخ بود
از ته هر کس که برجستی به ناز
می شدی فی الحال، مشغول نماز
هرکه آمد، گفت: بر من کن دعا
او به جای دست، برمی داشت پا
بابها مفتوحة للداخلین
رجلها، مرفوعة للفاعلین
گفت با او رندکی، کای نیک زن
حیرتی دارم، درین کار تو من
زین جنابتهای پی درپی که هست
هیچ ناید در وضوی تو شکست
نیت و آداب این محکم وضو
یک ره از روی کرم، با من بگو
این وضو از سنگ و رو محکمتر است
این وضو نبود، سد اسکندر است