شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۹۲۹
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
38

غزل شمارهٔ ۹۲۹

گر فسرده نیستی گر ما نه باش
عاقلی ور عاشقی دیوانه باش
آشنائی گر کنی با عاشقان
عاشقانه از خود بیگانه باش
عشق بحر بیکران است ای پسر
گر به دریا می روی مردانه باش
زاهد مغرور و کُنج صومعه
تو مقیم گوشهٔ میخانه باش
عشق دریا صورت تو چون صدف
معنیش چون طالب دردانه باش
شمع عشقش صورتی در ما فکند
ذوق اگر داری بیا پروانه باش
تن رها کن جان به جانانه می سپار
نعمت الله را بجو جانانه باش