شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۸۵۲
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
45

غزل شمارهٔ ۸۵۲

راه را گم کرده ای جان پدر
خویش را گم کن که ره یابی دگر
عشقبازی گر کنی با من نشین
جان بباز و دل بده سر هم به سر
ذوق اگر داری ببینی نور او
خوش به چشم ما در آ او را نگر
آینه گر صد نماید ور هزار
می نماید آفتابی در نظر
یک وجود است و صفاتش بی شمار
آن یکی در هر یکی خوش می شمر
عاشق و معشوق و عشقی در وجود
از وجود خود اگر یابی خبر
چشم مست نعمت الله را ببین
نور او دارد همیشه در بصر