شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۴۵۸
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
41

غزل شمارهٔ ۴۵۸

تبخال زده بر لب من خسته از آن است
گویی که چو من بر لب شیرین نگران است
صد بوسه زده بر لب من خسرو شیرین
چون دید که حال لب دل خسته چنان است
گر زانکه نزد بر لب من بوسه دل آرام
بر لعل لب ما تو بببین کاین چه نشان است
از اشک شکر بار من بوسه بسی داد
جوشیدن این لب همه شیرینی آن است