شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۴۵۳
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
53

غزل شمارهٔ ۴۵۳

هرگز نبود عاشقی و راه سلامت
رندان نگریزند ز مستان به ملامت
تو میر خراباتی و من مست خرابم
رندانه درین هفته بیابیم به سلامت
سر در قدمت بازم و پای تو ببوسم
دست من و دامان تو تا روز قیامت
در خاک درت هر که نشنید بتوان یافت
در صدر خرابات به صد عجز و کرامت
گر دل نفسی نقش خیال دیگری دید
جان پیشکشت می کنم اینک به غرامت
از خال نهی دانه و از زلف کشی دام
مرغ دل خلقی همه افتاده به دامت
می نوش کن ای سید رندان خرابات
شادی حریفان که جهان باد به کامت