شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۲۱۲
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
46

غزل شمارهٔ ۲۱۲

دنیی دون بی وفا هیچست
شه دنیا و هم گدا هیچست
دُردی درد او خوری حیفست
زانکه آن درد و این دوا هیچست
شک ندارم که در همه عالم
به جز از حضرت خدا هیچست
نقش غیری خیال اگر بندی
آن خیالت به نزد ما هیچست
رو مجرد شو و خوشی می باش
کدخدای در سرا هیچست
سرمهٔ چشم ماست خاک درش
غیر از این سرمهٔ توتیا هیچست
بی ریا یار نعمت الله شو
رو رها کن ریا ، ریا هیچست