شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۴۳۶
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
45

غزل شمارهٔ ۱۴۳۶

به خدا تا ز خود شدم آگاه
بی خدا نیستم دمی والله
گرد کنج خراب می گشتیم
تا به گنجی فرو شدم ناگاه
یوسف جان نازنین تنم
سوی مصر دل آمد از تک چاه
مهر عشقش چو رو نمود به من
گرچه بودم هلال گشتم ماه
نور ظاهر شد و نماند ظلام
گشت فانی غلام و باقی شاه
چون همه اوست غیر او کس نیست
گفته ام لا اله الا الله
لاجرم سید وجود خودم
نعمت اللهم وز خود آگاه