شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۴۴۹
سیف فرغانی
سیف فرغانی( غزلیات )
70

شمارهٔ ۴۴۹

ای لب لعلت شکرستان من
وی دهنت چشمه حیوان من
تا سر زلف تو ندیدم دگر
جمع نشد حال پریشان من
درد فراق تو هلاکم کند
گر نکند وصل تو درمان من
بی لب خندان تو دایم چوآب
خون چکد از دیده گریان من
هست بلای دل من حسن تو
باد فدای تن تو جان من
من تنم ومهر تو جان منست
من شبم و تو مه تابان من
جز تو در آفاق مرا هیچ نیست
ای همه آن تو و تو آن من
گر بفراقم بکشی راضیم
هم نکنی کار بفرمان من
گرچه فغان می نکنم آشکار
الحذر از ناله پنهان من
ناله چو بلبل کنم از شوق تو
ای رخ خوب تو گلستان من
سیف همی گوید تو یوسفی
بی تو جهان کلبه احزان من