شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۴
سیف فرغانی
سیف فرغانی( غزلیات )
74

شمارهٔ ۴

چنان بوصل تو میلیست خاطر مارا
که دل بصحبت یوسف کشد زلیخا را
بیابیا که بشب چون چراغ درخوردست
بروز شمع جمال تو مجلس مارا
ترا بصحبت ماهیچ رغبتی باشد
اگر بود بنمک احتیاج حلوا را
زخاک درگهت ابرام دور می دارم
که آب درنفزاید ز سیل دریا را
بوصف حسنت اگر دم نمی زنم شاید
که نیست حاجت مشاطه روی زیبا را
جفا و ناز بیکبارگی مکن امروز
ذخیره کن قدری زین متاع فردا را
زلعل خود شکری، من گشاده می گویم،
بده وگرنه میان بسته ایم یغما را
مرا ز لعل تویک بوسه آرزو کردن
سزد که عرصه فراخست مر تمنا را
زجام عشق تو مستم چنانکه بررویت
بوقت بوسه فراموش می کنم جا را
بوصل خویشم دی وعده کرده ای و امروز
چنین غزل زرهی بس بود تقاضا را
زبهر تاج وصال تو سیف فرغانی
(شب فراق نخواهد دواج دیبا را)