شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۳۶۳
سیف فرغانی
سیف فرغانی( غزلیات )
77

شمارهٔ ۳۶۳

اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می گردم
من از اصحاب آن کهفم بگرد غار می گردم
بسان نقطه یی بودم بصورت مانده دور از خط
چو پیوستم بحرف عشق معنی وار می گردم
درین صحرا بدم جویی کنون دریا همی باشم
درین میزان جوی بودم کنون دینار می گردم
چو سایل بر سرآن کو نه بهر نان همی آیم
چوموسی برسر طور ازپی دیدار می گردم
چو بلبل تا نماید رو گلی اندر بهارانم
زمستان برامید آن بگرد خار می گردم
چودارم در رهش پیدا سری بربسته چون نامه
کنم پادرشکم پنهان وچون طومار می گردم
اگرتو طالبی کاری همی کن زآنکه من باری
زبی سرمایگی مفلس درین بازار می گردم
وگرتو قاصری زین سان زترک سر زبذل جان
تو برخیز ومرا بنشان که من بی کار می گردم
بجان دورم شادیها ولی چون سیف فرغانی
بدل از نعمت غمهاش برخوردار می گردم