خواب و قرار عاشقان زآن روی زیبا می برد

یوسف بدان روی چومه هوش از زلیخا می برد

عقل از سر و صبر از دلم آن شوخ رعنا می برد

چون در رخش کردم نظر بگذاشتم تا می برد

هست آن اونی آن ما هر چیز کز ما می برد

رومی زنگی زلف ما از جمله یغما می برد

کو ذکر شیرین می کند یا نام لیلی می برد

شاخ امیدم هر نفس سر بر ثریا می برد

این خود میسر کی شود مسکین تمنا می برد

باد هوای آن صنم چون کاهم ازجا می برد

موجم برون می افگند سیلم بدریا می برد

رو دوستی کن با مگس کو ره بحلوا می برد

سگ چون ندارد خانه یی زحمت بدرها می برد