شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۱۸۳
سنایی
سنایی( غزلیات )
59

غزل شمارهٔ ۱۸۳

تا جایزی همی نشناسی ز لایجوز
اندر طریق عشق مسلم نه ای هنوز
عاشق نباشد آنکه مر او را خبر بود
از سردی زمستان و ز گرمی تموز
در کوی عشق راست نیابی چو تیر و زه
تا پشت چون کمان نکنی روی همچو توز
چون در میان عشق چو شین اندر آمدی
چون عین و قاف باش همه ساله پشت قوز
گر مرد این رهی قدم از جان کن و در آی
ور عاجزی برو تو و دین و ره عجوز