شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۲۶ - و برای او
صامت بروجردی
صامت بروجردی( کتاب نوحه های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) )
183

شمارهٔ ۲۶ - و برای او

زینت دوش نبی خاک سیه جای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
بسر خاک سیه منزل و ماوای ت ونیست
خیز کاین جای تو نیست
خاک عالم بسرم کز اثر تیر و سنان
ایشه تشنه لبان
جای یک بوسه من در همه اعضای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
شمر لب تشنه چشان رشته عمر تو گسیخت
بی گنه خون تو ریخت
مر ندید او اثر رنگ به سیمای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
قاصدی کو که فرستم دمی از کرب و بلا
به بر شیر خدا
در نجف باخبر از حال تو بابای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
شمر نگذاشت س از قتل تو معجر بسرم
ای شه خون جگرم
کفنی بهر قد و قامت رعنای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
دادی ای شاه به میدان محبت سر خویش
به ره داور خویش
از خدا غیر خدا هیچ تمنای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
زین جفاها که کنی که ای پسر سعد دغا
به شه کرب و بلا
مگر از دود دل فاطمه پر وای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
ز غم بی کسیت شد جگر سنگ کباب
آخر از بهر ثواب
یک جوی رحم چرا بر دل اعدای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
گر بگویم که وداع علی اکبر پسرت
شده پر خون جگرت
شاهدی بهتر از این چشم گهر زای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
نه برادر نه پسر تن به زمین سر بستان
ای شه تشنه لبان
نیست دردی که ز هر گوشه مهیای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
شمر نیلی کند از ظلم رخ دختر تو
کودک مضطر تو
مگر این سوخته دل دخت دل آرای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
تنت امروز چنین سرمه صفت می نگرم
خاک عالم بسرم
باخبر خواهرت از امشب و فردای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
به جز از چشم من و چشمه زخم بدنت
جان به قربان نت
خون فشان چشم کسی بهر تماشای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
غیر زنجیر که در بستن ما بسته کمر
ای شه تشنه جگر
هیچ کس نیست که دربند سر و پای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست
خسروا (صامت) محزون ز عزایت شب و روز
گوید از ناله و سوز
کارزوئی به دلم غیر تمنای تو نیست
خیز کاین جای تو نیست