شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۲۴ - زبان حال امام بر سر تربت جدش
صامت بروجردی
صامت بروجردی( کتاب المراثی و المصائب )
99

شمارهٔ ۲۴ - زبان حال امام بر سر تربت جدش

سری بهر تماشا از لحد بر گیر یا جدا
که از کویت روم با ناله شبگیر یا جدا
طلب کردند قوم کوفیان ما را به مهمانی
ولی دایم فلک دارد سر تدبیر یا جدا
بدین زودی نمی رفتم ز کویت لیک ترسیدم
که در امر الهی اوفتد تاخیر یا جدا
جفاهایی که دارد زاده مرجانه در خاطر
نموده پیش پیش اندر دلم تاثیر یا جدا
یقین دارم که اندر این سفر بایست گردیدن
علی اکبر من طعمه شمشیر با جدا
یقین دانم ز قحط آب طفل شیر خوار من
علی اصغر شود سیراب ز آب تیر یا جدا
یقین دارم که از قطع دو دست حضرت عباس
ز جان خود کنندم قوم کوفی سیر یا جدا
یقین دارم که از قطع دو دست حضرت عباس
ز جان خود کنندم قوم کوفی سیر یا جدا
یقین دارم که باید زینب و کلثوم را بستن
پس از من آن دو تن را در غل و زنجیر یا جدا
سر گر برسنان خواهدشدن یا گوشه مطبخ
به هر صورت نمی پیچم سر از تقصیر یا جدا
به بزم شرب خواهد زد یزید بی حیا بر لب
مرا چوب جفا بی جرم و بی تقصیر یا جدا
به محشر کن شفاعت از سلک مداح خود (صامت)
که سرافکنده از شرم گنه بر زیر یا جد