شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۱ - کتاب المراثی(والمصائب)
صامت بروجردی
صامت بروجردی( کتاب المراثی و المصائب )
102

شمارهٔ ۱ - کتاب المراثی(والمصائب)

چرا لباس عزا دوستان ببر نکنید؟
ز ناله عالم ایجاد را خبر نکنید؟
چرا دو دست برای حسین بسر نزنید؟
ز گریه رخنه به بنیاد خشک و تر نکنید؟
بود بهای جنان روز حشر گوهر اشک
برای چیست که تحصیل این گهر نکنید؟
شکسته شد پر و بال کبوترات حرم
چرا چو جغد سر خود به زیر پر نکنید؟
فکنده شال عزا بوالبشر به گردن خویش
چرا ز داغ پسر یاری پدر نکنید؟
به خاک ماریه افتاد جسم شاه شهید
چرا به پیکر صدپاره اش گذر نکنید؟
برای حب وطن گر ز کربلا دورید
ز دل چرا به سوی کربلا سفر نکنید؟
گذشت از سر جان شاه دین برای شما
شما چرا به رهش ترک جان و سر نکنید؟
بهار عمر علی اکبرش خزان گردید
چرا هوای گلستان ز سر بدر نکنید؟
به شام زینب دل خون بود خرابه نشین
فغان چرا از غمش شام تا سحر نکنید؟
به بوسه گاه نبی می زند به چوب یزید
چرا شکایت او را به دادگر نکنید؟
بپا نموده قیامت ز شعر خود (صامت)
از این قیامت عظمی چرا حذر نکنید