شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۱ - النوبة الاولى
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۵۱- سورة الذاریات‏ )
70

۱ - النوبة الاولى

قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
فَالْحامِلاتِ وِقْراً (۲) بمیغها که بار گران مى‏کشد.
وَ الذَّارِیاتِ، ببادها که خرمن مى‏پرکند، ذَرْواً (۱) پرکندگیى.
فَالْجارِیاتِ یُسْراً (۳) بکشتیها که بآسانى میرود.
فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً (۴) بفرشتگان که روزى مى‏بخشند بفرمان.
إِنَّما تُوعَدُونَ لَصادِقٌ (۵) که روز رستاخیز که شما را مى‏وعده دهند راست است.
وَ إِنَّ الدِّینَ لَواقِعٌ (۶) و شمار و پاداش فرا سرنشستنى است و بودنى.
وَ السَّماءِ ذاتِ الْحُبُکِ (۷) باین آسمان بآرایش محکم آفرینش با حظها خاسته.
إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ (۸) که شما در سخن گوناگون اید.
یُؤْفَکُ عَنْهُ، مى‏برگردانند از ایمان و تصدیق، مَنْ أُفِکَ (۹) آن کس را که برگردانیده‏اند او را.
قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ (۱۰) نفریده بادا آن دروغ زنان.
الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ ساهُونَ (۱۱) ایشان که در نایافت و بى‏سامانى بازماندگانند.
یَسْئَلُونَ أَیَّانَ یَوْمُ الدِّینِ (۱۲) میپرسند که روز پاداش و شمار کى؟
یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ (۱۳) آن روز در آتش از ایشان مى‏بررسند.
ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ، چشید پاداش آنچه پاسخ دادید و مقرّ آمدید، هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (۱۴) این آنست که بآن میشتاویدید.
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ (۱۵) پرهیزکاران در بهشتهااند و چشمه‏هاى روان.
آخِذِینَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ، میگیرند آنچه اللَّه ایشان را دهد در بهشت إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُحْسِنِینَ (۱۶) ایشان پیش از روز آخرت نیکوکاران بودند.
کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ (۱۷) از شبهاى اندک مى‏خفتند.
وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (۱۸) و در آخر شبها آمرزش میخواستند
وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (۱۹) و در مالهاى خویش حقى میدانند خواهنده را و فرو گذاشته نایاونده را.
وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ (۲۰) و در زمین نشانهایى است بى‏گمانان آن دانند و بینند.
وَ فِی أَنْفُسِکُمْ، و در تنها شما، أَ فَلا تُبْصِرُونَ (۲۱) نمى‏نگرید و نمى‏بینید.
وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ، و در آسمانست روزیهاى شما، وَ ما تُوعَدُونَ (۲۲) و آنچه شما را مى‏وعده دهند.
فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ، بخداوند آسمان و زمین، إِنَّهُ لَحَقٌّ که این سخن راست است.
مِثْلَ ما أَنَّکُمْ تَنْطِقُونَ (۲۳) همچنانک شما سخن گوئید.
هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْراهِیمَ الْمُکْرَمِینَ (۲۴) رسید بتو حدیث مهمانان ابراهیم، آن گرامیان.
إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ، آن گه که بر او در شدند، فَقالُوا سَلاماً گفتند سلام میکنیم بر تو، قالَ سَلامٌ، پاسخ من هم سلام است، قَوْمٌ مُنْکَرُونَ (۲۵) نمى‏شناسم این قوم را.
فَراغَ إِلى‏ أَهْلِهِ، نهان با اهل خویش گشت، فَجاءَ بِعِجْلٍ سَمِینٍ (۲۶) گوساله فربه آورد.
فَقَرَّبَهُ إِلَیْهِمْ، پیش ایشان بنهاد آن گوساله، قالَ أَ لا تَأْکُلُونَ (۲۷) گفت نخورید؟.
فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً، بترسید قالُوا لا تَخَفْ، گفتند که مترس، وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلِیمٍ (۲۸) و بشارت دادند او را به پسرى دانا.
فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ، پیش آمد زن او بآوازى بلند، فَصَکَّتْ وَجْهَها، انگشتان دست خویش بر پیشانى خود زد و بانگ کرد، وَ قالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ (۲۹) و گفت و من پیر زنى از زادن در گذشته و نازاینده گشته.
قالُوا کَذلِکَ قالَ رَبُّکِ، گفتند چنین خداوند تو گفت، إِنَّهُ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ (۳۰) اوست آن خداوند راست دان راست کار و بهمه چیز دانا.
جزء بیست و هفتم‏
قالَ فَما خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ (۳۱) گفت پس بچه کار فرستاده‏اند شما را اى فرستادگان؟
قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمٍ مُجْرِمِینَ (۳۲) گفتند ما را فرستادند بگروهى بدکاران.
لِنُرْسِلَ عَلَیْهِمْ، تا فرو گشائیم و ریشان حِجارَةً مِنْ طِینٍ (۳۳) سنگهایى از گل.
مُسَوَّمَةً، نشان کرده و نام برنوشته، عِنْدَ رَبِّکَ، نزدیک خداوند تو، لِلْمُسْرِفِینَ (۳۴) گزاف‏کاران را.
فَأَخْرَجْنا مَنْ کانَ فِیها مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (۳۵) بیرون آوردیم هر که در آن بود از گرویدگان.
فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ (۳۶) نیافتیم در آن جز یک خاندان از مسلمانان.
وَ تَرَکْنا فِیها آیَةً، گذاشتیم در آن نشانى، لِلَّذِینَ یَخافُونَ الْعَذابَ الْأَلِیمَ (۳۷) ایشان را که میترسند از عذاب دردنماى.
وَ فِی مُوسى‏، و در موسى إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ فِرْعَوْنَ، که فرستادیم او را بفرعون، بِسُلْطانٍ مُبِینٍ (۳۸) بحجتى آشکارا.
فَتَوَلَّى بِرُکْنِهِ، او با سپاه خویش برگشت، وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (۳۹) و گفت جادویى است و دیوانه‏اى.
فاخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ‏، فرا گرفتیم او را و سپاه او را،نَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِ‏ و او کندیم او را در دریا، هُوَ مُلِیمٌ (۴۰)
و او بجاى ملامت بود و از در نکوهیدن.
وَ فِی عادٍ، و در عاد، إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ (۴۱) آن گه که فرو گشادیم بر ایشان باد تیز.
ما تَذَرُ مِنْ شَیْ‏ءٍ أَتَتْ عَلَیْهِ، نگذاشت هیچ چیز که بر آن آمد، إِلَّا جَعَلَتْهُ کَالرَّمِیمِ (۴۲) مگر که آن چیز خرد کرد.
وَ فِی ثَمُودَ، و در ثمود هم نشانى و عبرتى است، إِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِینٍ (۴۳) آن گه که ایشان را گفتند زندگانى کوشید تا زمان
فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ برگشتند بشوخى از فرمان خداوند خویش و از.
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ، فرا گرفت ایشان را بانگ با عذاب وَ هُمْ یَنْظُرُونَ (۴۴) و ایشان چشمها گشاده.
فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِیامٍ، از آن افتادن هیچ برخاست نتوانستند، وَ ما کانُوا مُنْتَصِرِینَ (۴۵) و کین ستدن نتوانستند.
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ، و قوم نوح را پیش، إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقِینَ (۴۶) ایشان قومى بودند از فرمانبردارى بیرون.
وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ، و آسمان را بر او داشتیم بنیروى و توان، وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ (۴۷) و ما فراخ‏توانان و فراخ‏داران‏ایم.
وَ الْأَرْضَ فَرَشْناها، و زمین را باز ساختیم و پهن باز کردیم، فَنِعْمَ الْماهِدُونَ (۴۸) و نیک گسترانندگان که مائیم.