شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
النوبة الثالثة
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۶۶- سورة التحریم- مدنیة )
70

النوبة الثالثة

قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز یمهل من عصاه فاذا رجع و ناداه اجابه و لبّاه. فان لم یتوسّل بصدق قدمه فی ابتداء امره فاذا تنصّل بصدق ندمه فی آخر عمره اوسعه غفرا، و قبل منه عذرا، و اکمل له ذخرا، و اجزل لدیه برّا. نام خداوندى که بى نام او سخن مبتر آید، و بى ذکر او گفتار مختصر آید، بى ستایش او آرایش گفتار نیست، بى آشنایى او روشنایى اسرار نیست. بى خدمت او تن را نظام نیست، بى نعمت او جان را قوام نیست. بى جود او وجود نیست. بى لطف او شهود نیست. پادشاهى که صنع او بى آلت است، و خواست او بى علّت. کریمى که کرم او بى حدّ است، و قدرت او بى نهایت. مهربانى که بنده حقیر را آن محلّ نهاد که روز بیعت با وى نداء: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ کرد، وقت میثاق تلقینش «قالُوا بَلى‏» کرد، در لوح رقمش: «سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏» کرد، روز ایثار نصیبش: «وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوى‏» کرد. اینت کرم و رحمت، اینت عنایت و شفقت! قادرى که هر چه خواهد تواند.
از پولاد چه سخت تر؟ که بر دست داود چون موم پیچا کرد: «وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ؟» از زمین و آسمان چه گنگ‏تر؟ ایشان را بى زبان فرا نوا کرد که: قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ! از بنده عاصى که بیچاره‏تر؟ او را بخود آشنا کرد و با وى ندا کرد که: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً! اى گرویدگان آشنایان و دوستان همه توبت کنید، بدرگاه من باز آئید، با من گردید اگر شما آن کردید که از شما آید، من آن کنم که از من آید. هیچ جاى معیوب نپذیرند مگر اینجا، باز آئید. بهیچ درگاه گناه نیامرزند مگر اینجا، پناه با من آرید. از نامهربانان بمهربان آئید. از درد نومیدى بامید آئید. ما را از گناه آمرزیدن باک نیست، باز آئید. ما را از معیوب پذیرفتن عار نیست، باز گردید. نظیر آیت خوان: وَ أَنِیبُوا إِلى‏ رَبِّکُمْ مقام انابت برتر است از مقام توبت. انابت باز گشت بنده است با خداوند خویش بدل و همّت، و توبت بازگشت بنده است از معصیت باطاعت. انابت چیست؟ از وادى نفاق بقدم صدق بوادى سکینت آمدن، و از وادى بدعت بقدم تسلیم بوادى سنّت آمدن، و از وادى تفرّق بقدم انقطاع بوادى جمع آمدن. و از وادى دعوى بقدم افتقار بوادى تفرید آمدن. از وادى خرد بقدم فاقت با حقّ آمدن. توبت چیست؟ شفیعى مطاع، وکیل درى مشفق، نائبى کریم، نقش گناه محو کند و حقّ بشفاعت او از بنده گنه کار عفو کند. دیوان بنده از عصیان پاک و مطهّر کند، مرد تائب را با مرد بى گناه برابر کند. اینست که مصطفى (ص) گفت: «التّائب من الذّنب کمن لا ذنب له»و قال صلّى اللَّه علیه و سلّم: «انّ اللَّه تعالى افرح بتوبة عبده من الظّمآن الوارد الضّالّ الواجد العقیم الوالد».
میگوید: حقّ تعالى بهیچ طاعتى چنان زود خشنود نشود که بتوبت تائبان. رضاء او بتوبه گناهکار همچون شادى آن تشنه دان که در بیابان خشک بى آب ناگاه بآب زلال رسد، یا همچون مسافرى که در بیابانى مهلک بار و مرکب خویش گم کند، آن گه پس از نومیدى ناگاه بسر مرکب و بار خویش رسد یا چون پیر زنى نازاینده آرزومند فرزند که نابیوسان او را بشارت فرزندى نیکو سیرت، زیبا صورت، رسد در همه عالم هیچ شادى در جنب این سه شادى نرسد و این سه شادى در جنب رضاء حق از توبه تائب ناچیز و متلاشى گردد. حکم قدم چنان رفته که اگر کسى هفتاد سال در خرابات معصیت کند. آن گه روزى بدردى غسلى کند. باندوهى لباس وفا درپوشد، بتشویرى بمسجد درآید، بحیرتى نیّتى کند بحسرتى دست بردارد، بدهشتى تکبیر گوید، در حضرت نماز و راز شود. هنوز آن نماز تمام نکرده باشد که از جلیل و جبّار ندا آید با اهل ملکوت که یا گماشتگان ما، درین آسمانها، امروز همه عبادتهاى خویش بگذارید. زجل تسبیح و تقدیس در باقى کنید. و عطر استغفار سوزید آن بنده برگشته ما را که با درگاه ما آمد، آن آبى که به تکلّف از آن دیده دردناک او بیرون آمد، در خزانه رحمت بنهید تا فردا در عرصات قیامت رضوان را فرستیم‏ تا دست او گیرد و گرد قیامتش برآرد و این ندا میکند که: «هذا عتیق اللَّه» این آزاد کرده خداوند است و بمغفرت رسیده حق، براى آنکه در گناهکارى هم داغ محمد بر زبان داشت هم داغ مهر مادر در دل.
آورده‏اند: که فردا در قیامت بنده‏اى را نامه خویش بدست دهند، آن کردار آلوده خود بیند سر در پیش افکند، اندوهى عظیم بر وى نشیند. حقّ تعالى بوى نظر رحمت کند، گوید: اى بیچاره روز فرو شده سر بر دار که امروز روز آشتى است و هنگام نثار رحمت. بنده از شرم حقّ هم چنان سر در پیش افکنده میدارد تا ربّ العزّة بکرم خود گوید: بعزّت من که سر از پیش بردارى و در جلال من نگرى.
اگر تو در دنیا آن نکردى که من فرمودم، من امروز در روز بیچارگى و درماندگى تو آن کنم که تو خواهى قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى‏ شاکِلَتِهِ هر کس آن کند و از وى آن آید که سزاى وى بود. تو بى وفایى که ترا چنان آفریدم، سزاى من همه وفا و کرم که صفت من اینست. پس جام شراب قدس بر دستش نهند یک دم درکشد نعره زنان چون والهان در آن صحراء قیامت مى‏آید و زبان حال وى میگوید:
تبسّطنا على الآثام لمّا
رأینا العفو من اثر الذّنوب‏
چون عفو تو راه جرم من پاک ببست
زین پس همه در معصیت آویزم دست.
اینست که ربّ العالمین گفت: فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً.