شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
النوبة الاولى
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۷۲- سورة الجن- مکیة )
100

النوبة الاولى

قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.
قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ بگو یا محمد آگاهى دادند مرا أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ که نیوشیدند گروهى از پریان. فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً (۱) گفتند که: ما قرآنى شنیدیم شگفت.
یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ که راه مینماید براستى. فَآمَنَّا بِهِ بگرویدیم بآن. وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنا أَحَداً (۲) و انباز نگیریم با خداوند خویش هیچ کسى.
وَ أَنَّهُ تَعالى‏ جَدُّ رَبِّنا برتر است و پاک و بزرگوارتر خداوند ما مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً (۳) نه زن گرفت بزنى و نه فرزند.
وَ أَنَّهُ کانَ یَقُولُ سَفِیهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً (۴) و آن بیخرد نابکار گوى ما بر خداى مى دروغ گفت.
وَ أَنَّا ظَنَنَّا و ما چنان مى‏پنداشتیم أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ کَذِباً (۵) که آدمى و پرى بر خداى دروغ نگوید.
وَ أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ و مردانى بودند از مردمان یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ که فریاد میخواستند بمردانى از پریان از شرّ بدان ایشان. فَزادُوهُمْ رَهَقاً (۶) پریان را غلط افزودند و فریب.
وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا کَما ظَنَنْتُمْ و پریان چنان پنداشتند که شما پنداشتید.
أَنْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً (۷) که اللَّه هیچکس را بپیغام نخواهد فرستاد.
وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ و ما در آسمان جستیم فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِیداً آسمان را پر کرده یافتیم از گوشوانان بزور وَ شُهُباً (۸) و شاخه‏هاى آتش.
وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ و ما بروزگار نشستگاهها داشتیم در درهاى آسمان نیوشیدن را فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ هر که اکنون نیوشد. یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً (۹) خویشتن را شاخ آتش دیدبان یابد و گوشوان.
وَ أَنَّا لا نَدْرِی و ما ندانیم اکنون أَ شَرٌّ أُرِیدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ که باهل زمین بدى خواسته‏اند. أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً (۱۰) یا خداوند ایشان بایشان نیکى خواسته.
وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ و از ما هست گروهى نیکان. وَ مِنَّا دُونَ ذلِکَ و هست از ما جز از آن کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً (۱۱) ما جوق جوق بودیم از هم جدا.
وَ أَنَّا ظَنَنَّا و ما درست بدانستیم و یقین. أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِی الْأَرْضِ که از اللَّه پیش نشینیم در زمین. وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً (۱۲) و نتوانیم که ازو گریزیم.
وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى‏ و ما چون پیغام راست شنیدیم آمَنَّا بِهِ بگرویدیم بآن فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ هر که بگروید بخداوند خویش. فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً (۱۳) گوى مترس از کاستن مزد و گرفتارى بگناه کسى یا فرمودن بکارى ناتوان.
وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ و هست از ما مسلمانان وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ و هست از ما کژ راهان بر خویشتن ستمکاران فَمَنْ أَسْلَمَ هر که مسلمان شد و گردن نهاد فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً (۱۴) ایشان آنند که بهینه گزیدند و راستى جستند.
أَمَّا الْقاسِطُونَ‏ و امّا کژراهان و ستمکاران بر خودکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً (۱۵)
ایشان دوزخ را هیزم‏اند.
وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ و اگر ایشان بایستند بر راه کفر لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً (۱۶) ما ایشان را آب دولت و نعمت روانیم و عیش فراخ خوش دهیم. لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ تا ایشان را در آن آزمایش کنیم. وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ و هر که از یاد خداوند خویش و پرستش خداوند خویش روى گرداند یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً (۱۷) او را در عذابى افکند سخت.
وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ و جاى نماز اللَّه راست.
فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً (۱۸) با اللَّه خداى دیگر مخوانید.
وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ و چون بر پاى خاست بنده خداى و او را میخواند کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً (۱۹) نزدیک بودید که پریان ور افتادندى.
قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی بگو: من خداوند خویش را خوانم و پرستم وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً (۲۰) و با او انباز نگیرم هیچکس.
قُلْ إِنِّی لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً (۲۱) گوى بدست من نیست، نه پادشاهم و نتوانم شما را نه گزندى و نه کارى راست در خور و بچم.
قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ (۲۲) گوى مرا از خداى کس نگه ندارد وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً (۲۳) و نیابم فرود از او بازگشتنگاهى و زینهار جاى.
إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ مگر رسانیدن از اللَّه و آورد پیغام او وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و هر که سر کشد از خدا و رسول او فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ او راست آتش دوزخ خالِدِینَ فِیها أَبَداً (۲۴) جاویدان در آن.
حَتَّى إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ تا آنچه ایشان را وعده میدادند به بینند فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً آرى آگاه شوند که کیست که سست‏یارترست وَ أَقَلُّ عَدَداً (۲۵) و اندک سپاه‏تر.
قُلْ إِنْ أَدْرِی گوى من ندانم أَ قَرِیبٌ ما تُوعَدُونَ که این رستاخیز که شما را وعده میدهند نزدیکست أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً یا اللَّه آن را هنگامى نهاده یا درنگى.
عالِمُ الْغَیْبِ آن داناى نهان فَلا یُظْهِرُ عَلى‏ غَیْبِهِ أَحَداً (۲۶) آگاه نکند از نهان خویش هیچکس را.
إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ مگر آن رسول پسندیده فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ اللَّه میراند پیش آن رسول و از پس او رَصَداً (۲۷) گوشوانان.
لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ تا محمد بداند که ایشان که پیغام رسانیدند از خداوند او رسانیدند. وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ و اللَّه خود داناست بآنچه نزدیک فریشتگانست و بآنچه نزدیک شیاطین است وَ أَحْصى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ عَدَداً (۲۸).
و خود دانسته بود هر چیز پیش از آن چیز و چند آن و چون آن.